به گزارش خبرگزاری حوزه، این ماجراها پیش از آن که به صورت کتابی مستقل با عنوان"جذبه مشرقی" درآید، طی دورهای چند ساله به تفکیک در مجلات "پیام زن" و "راه رشد" انتشار یافته است.
نویسنده در پیش گفتار کتاب می نویسد: "...در این کتاب، بخشی از جاذبههای دینِ پرشکوه اسلام به تصویر کشیده شده است. نومسلمانانِ رهیافتهای از این جاذبهها سخن میگویند که نگاهی عمیق و البته از برون به این آیین آسمانی دارند. آنان چشمبسته به این وادی رَه نبردهاند، بلکه پیش از این، رنجِ انسانِ خسته از زرق و برق دنیای مادی را به وضوح دیدهاند؛ زرق و برق خیرهکنندهای که ممکن است در نگاهی سطحی، عدهای را مجذوب خویش سازد، اما غرق شدن در آن جز ملال و افسردگی، نتیجهای در بر ندارد.
به تعبیر زیبای حافظ:
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان، وین راه بینهایت
مؤلف گرچه نام این اثر را جذبه مشرقی نهادهاست، جز خاستگاه این دین که مشرقزمین بوده است، جذبۀ این مکتب را در اشراق جان و ضمیر پاک آدمیان نیز مدنظر داشته است.
حسین سروقامت، نویسنده کتاب همچنین اخیراً در مراسم رونمایی از این اثر در یکی از فرهنگسراهای تهران بیان داشته است: "انسانها اگر قرار باشد چیزی را در زندگی خود تغییر دهند، مکتب و دین آخرین گزینه تغییر است، ممکن است انسان محل زندگیاش را تغییر دهد یا شغلش را عوض کند یا حتی تصمیماتی برای خانواده خود بگیرد اما معمولاً به این راحتی از عقاید و دین خود جدا نمیشود، این موضوع در طول تاریخ وجود داشته است... روایتهای تاریخی نشان میدهد که مردم به حدی با دین خود عجین بودهاند که حاضر نمیشدند از دین و عقاید خود دست بکشند. چطور میشود که یک انسان از دین خود دست بردارد و دین خود را تغییر دهد؟ چه در دین جدید دیده است که تصمیم میگیرد دین خود را تغییر دهد!؟ "
وی همچنین ادامه می دهد: "مقصود من از طرح گزارش درباره ۴۰ نومسلمانی که در این کتاب ذکر شده، این بوده است که به مقوله دین اسلام و جاذبههای آن از درون بنگرم تا با خود فکر کنیم که اگر این مسائل به عنوان جذابیتهای اسلام به چشم فرانسویها، آلمانیها، ژاپنیها و... آمده چرا به چشم ما نیامده است؟ چرا ما به این مسائل فکر نکردهایم؟ "
سروقامت می گوید: "من این کتاب را به شهید ادواردو آنیلی تقدیم کردم، به نظرم جریان آنیلی از دیگران قابل تأملتر است، این که چطور یک نفر حاضر میشود به خاطر دین، از ثروت هنگفت خود دست بردارد، جای درنگ دارد. خانواده آنیلی در ایتالیا بسیار ثروتمند هستند و کمپانیهای خودروسازی معروفی دارند، اگر او میخواست با خانواده خود همراهی کند، تا آخر عمر خود و فرزندان و حتی نوههایش را میتوانست تأمین کند اما پشتپا به این ثروت افسانهای میزند و در این راه به شهادت میرسد. "